English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6475 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
panic monger U کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد
gainer U کسیکه سود میبرد استفاده کننده
cold turkey U بلامقدمه
cold turkey U ترک اعتیاد بلامقدمه
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
gill net U گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
evil genius U روح یافرشتهای که هلاکت شخص رافراهم میسازد
house martins U یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martin U یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
to follow up the scent U رد چیزیرا گرفتن
to rub a thing in U چیزیرا خورد
obtruncate U سر چیزیرا زدن
to look for anything U چیزیرا جستجوکردن
double bar U دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
disjunctive U حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
to take the place of something U جای چیزیرا گرفتن
to from an idea of something U چیزیرا تصور کردن
tapped U سوراخ چیزیرا بنداوردن
to fool with anything U چیزیرا انگلک کردن
to w anything out of a person U چیزیرا ازکسی دراوردن
to buy a pig in a poke U چیزیرا ندیده خریدن
tap U سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapping U سوراخ چیزیرا بنداوردن
to be incredulous of anything U چیزیرا دیر باور کردن
to cry halves U نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
to give one the straight tip U محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
afterdate U تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
to w anything out of a person U چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
shifts U تعبیه
shifted U تعبیه
shift U تعبیه
embedding U تعبیه
appliance U تعبیه
appliances U تعبیه
insert U تعبیه
inserting U تعبیه
improvisation U تعبیه
inserts U تعبیه
lash up U تعبیه
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
martin U نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
jack pot U دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
diplexer U وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
tare U وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
to play with something U چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to pole any thing up or down U چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
to ram a thing intoa person U چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
engaged <adj.> U تعبیه شده
embeds U تعبیه کردن
inserts U تعبیه کردن
contrive U تعبیه کردن
insert U تعبیه کردن
embed U تعبیه کردن
shebang U ابتکار تعبیه
contriving U تعبیه کردن
insertion U جاسازی تعبیه
devisable U تعبیه کردنی
inserting U تعبیه کردن
contrives U تعبیه کردن
work out U تعبیه کردن
contrived U تعبیه کردن
angle drill U ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
to inlay anything with gems U چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
to palm off a thing on aperson U چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
embedded systems U سیستمهای تعبیه شده
bulit in check U تست تعبیه شده
embeded command U فرمان تعبیه شده
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
built in fonts U شکل حروف تعبیه شده
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
foundation joint U درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
lipping U قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
full tilt U بسرعت
fleetly U بسرعت
rapidily U بسرعت
rapidly U بسرعت
snack U بسرعت
snacks U بسرعت
quickly U بسرعت
likea U بسرعت
harder U بسرعت
hard U بسرعت
hardest U بسرعت
snipping U بسرعت قاپیدن
scuttle U بسرعت دویدن
fleet U بسرعت گذشتن
skyrockets U بسرعت بالابردن
fleets U بسرعت گذشتن
skyrocketing U بسرعت بالابردن
scuttling U بسرعت دویدن
skyrocket U بسرعت بالابردن
scuttles U بسرعت دویدن
scuttled U بسرعت دویدن
sweep U بسرعت گذشتن از
mushroom U بسرعت رویاندن
skyrocketed U بسرعت بالابردن
whish U بسرعت گذشته
snipped U بسرعت قاپیدن
flee U بسرعت رفتن
dashes U بسرعت رفتن
mushrooming U بسرعت رویاندن
mushrooms U بسرعت رویاندن
dashed U بسرعت رفتن
fleeing U بسرعت رفتن
flees U بسرعت رفتن
at a great rat U بسرعت زیاد
dash U بسرعت رفتن
snip U بسرعت قاپیدن
mushroomed U بسرعت رویاندن
slotting U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
slot U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
to inlay gems in anything U چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
snowball U بسرعت زیاد شدن
streaks U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
scurrying U بسرعت حرکت دادن
dashes U بسرعت انجام دادن
scurry U بسرعت حرکت دادن
scurries U بسرعت حرکت دادن
scurried U بسرعت حرکت دادن
jink U بسرعت چرخ زدن
snowballed U بسرعت زیاد شدن
snowballing U بسرعت زیاد شدن
jink U بسرعت حرکت کردن
dashed U بسرعت انجام دادن
dash U بسرعت انجام دادن
vamoose U بسرعت عازم شدن
sonic U وابسته بسرعت صوت
swoop U بسرعت پایین امدن
scrams U بسرعت دور شدن
scram U بسرعت دور شدن
snowballs U بسرعت زیاد شدن
light out U بسرعت ترک کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
swooping U بسرعت پایین امدن
swoops U بسرعت پایین امدن
full drive U بسرعت هرچه تمامتر
hand over fist U بسرعت وبمقدار زیاد
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
course U بسرعت حرکت دادن
coursed U بسرعت حرکت دادن
courses U بسرعت حرکت دادن
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
swooped U بسرعت پایین امدن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
streaked U بسرعت حرکت کردن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
quick freeze U بسرعت سرد کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
precipitates U شتاباندن بسرعت عمل کردن
quickie U چیزیکه بسرعت انجام شود
pop U بسرعت عملی انجام دادن
pops U بسرعت عملی انجام دادن
precipitating U شتاباندن بسرعت عمل کردن
skirl U بسرعت باد فرار کردن
precipitated U شتاباندن بسرعت عمل کردن
popped U بسرعت عملی انجام دادن
quickies U چیزیکه بسرعت انجام شود
quicky U چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitate U شتاباندن بسرعت عمل کردن
race U مسابقه دادن بسرعت رفتن
booms U بسرعت درقیمت ترقی کردن
races U مسابقه دادن بسرعت رفتن
booming U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boomed U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom U بسرعت درقیمت ترقی کردن
raced U مسابقه دادن بسرعت رفتن
slipcover U پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
zoom U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
piss off <idiom> U بسرعت دور شدن [اصطلاح روزمره]
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com